در روزهایی که خون کودکان غزه هنوز خشک نشده و صدای مقاومت از صنعا تا جنوب لبنان طنین انداز است، برخی رسانههای داخلی با ژست روشنفکری، به جای افشای جنایت، به تطهیر دشمن مشغولاند. روزنامههایی که خود را «اصلاحطلب» مینامند، در بزنگاههای تاریخی، نه تنها از آرمانهای انقلاب فاصله میگیرند، بلکه با بزک چهره غرب و رژیم صهیونی، به تخریب گفتمان مقاومت و تضعیف روحیه ملی دامن میزنند.
۱. بزنگاههای تاریخی و بزک رسانهای:در هفتههای اخیر، همزمان با تشدید حملات رژیم صهیونی به غزه و افزایش فشارهای غرب علیه ایران، برخی روزنامههای متمایل به جریان غربگرایان، به جای تحلیل واقعبینانه، به بزک چهره دشمن پرداختهاند. تیترهایی نظیر «ضرورت بازگشت به میز مذاکره»، «غرب نگران آینده ایران است»، یا «مقاومت راهحل نیست» در حالی منتشر میشوند که جنایات رژیم صهیونی و تحریمهای امریکا، هر روز ابعاد جدیدی از جنگ علیه ملتهای مستقل را آشکار میسازد.
۲. تطهیر دشمن؛ از مذاکره تا مظلومنمایی:این رسانهها با تکیه بر واژگان نرم و تحلیلهای جهتدار، تلاش میکنند تا چهره امریکا و اروپا را «نگران»، «مصلح» یا «دلسوز» جلوه دهند. در حالی که اسناد رسمی، از نقش مستقیم این کشورها در تجهیز رژیم صهیونی، حمایت از تحریمهای ضدایرانی و هدایت جنگ شناختی علیه ملتها حکایت دارد. در برخی سرمقالهها، حتی رژیم صهیونی به عنوان «طرفی که باید شنیده شود» معرفی شده است؛ گویی جنایت، اشغال و نسلکشی، قابل مذاکره است. این تطهیر، نهتنها خیانت به خون شهداست، بلکه زمینهساز نفوذ گفتمان سازش در افکار عمومی است.
۳. تخریب جبهه مقاومت؛ روایتسازی معکوس:این رسانهها در کنار تطهیر دشمن به تخریب جبهه مقاومت نیز مشغول بوده و از حزبالله تا انصارالله، از حماس تا حشدالشعبی، همه در تیترها و تحلیلهای این روزنامهها، به عنوان «ماجراجو»، «افراطی» یا «عامل بیثباتی» معرفی میشوند. این روایتسازی معکوس و همسویی با دشمن، دقیقاً همان چیزی است که رسانههای غربی دنبال میکنند و اکنون، با زبان فارسی، از داخل کشور بازتولید میشود.
۴. سکوت در برابر جنایت، هیاهو علیه مقاومت:در حالی که تصاویر کودکان شهید، بیمارستانهای ویرانشده و آوارگان فلسطینی در رسانههای جهانی منتشر میشود، این روزنامهها در بزنگاهها سکوت را بر فریاد ترجیح داده یا با تیترهای خنثی افکار عمومی را منحرف میکنند، اما در برابر پاسخهای مقاومت، ناگهان فعال میشوند و با تیترهایی نظیر «خطر گسترش خشونت»، «لزوم خویشتنداری»، یا «مردم قربانی سیاستها» به تخریب مقاومت میپردازند. این دوگانگی، نه از سر بیخبری، بلکه حاصل یک پروژه رسانهای است که هدف آن، تغییر الگوواره انقلاب و تضعیف گفتمان مقاومت و آمادهسازی افکار عمومی برای تحمیل سازش با دشمن به نظام است.
۵. ریشههای فکری و پیوندهای رسانهای:بررسی سابقه سردبیران و نویسندگان این رسانهها نشان میدهد که بسیاری از آنان، در دورههای مختلف، از حامیان سرسخت مذاکره با امریکا، منتقدان سیاستهای منطقهای ایران، و مخالفان گفتمان مقاومت بودهاند. پیوندهای فکری آنان با برخی اندیشکدههای غربی، حضور در نشستهای بینالمللی با محوریت «تغییر رفتار ایران» و بازنشر تحلیلهای رسانههای صهیونی، نشان میدهد که این پروژه، صرفاً یک اشتباه تحلیلی نیست؛ بلکه یک راهبرد هدفمند است.
۶. مسئولیت رسانههای انقلابی؛ افشا، نقد، روایت:در برابر این هجمه نرم، رسانههای انقلابی وظیفهای سهگانه دارند: افشاگری مستند: باید با استناد به تیترها، تحلیلها و سوابق، پروژه تطهیر دشمن و تخریب مقاومت را افشا کنند. نقد حرفهای: نقد این رسانهها باید با زبان روزنامهنگاری، مستند و فاقد شعارزدگی باشد تا در افکار عمومی اثرگذار باشد. روایتسازی جایگزین: باید روایتهایی امیدآفرین، واقعگرا و متکی بر آرمانهای انقلاب تولید شود تا مخاطب، در برابر روایتهای تحریفشده، مصونیت پیدا کند.
در میدان جنگ شناختی، رسانه نهتنها ابزار اطلاعرسانی، بلکه میدان نبرد است. روزنامههایی که به تطهیر دشمن و تخریب مقاومت مشغولاند، عملاً در زمین دشمن بازی میکنند. سکوت در برابر جنایت و هیاهو علیه مقاومت، نشانه انحراف رسانهای است که باید با افشاگری مستند، نقد حرفهای و روایتسازی جایگزین با آن مقابله کرد. رسانههای انقلابی، اگر میخواهند بمانند، باید روایت بسازند و اگر میخواهند اثر بگذارند، باید دشمن را افشا کنند. در این میدان، بیطرفی خیانت و تطهیر دشمن، تخریب جبهه انقلاب است.